یه روز یه مشکل خیلی فجیع توی شبکه رخ داده بود و من و "رئیس" و "معاون رز" ( یه آقاهه است به دلایلی اسم مستعارش رز هست ) و چندتا دیگه از کارشناسها با یکی از دستگاههای اتاق ریموت زده بودیم روی سرور مربوطه و داشتیم روش کار می کردیم . بد مشکلی بود هرکی یه نظری میداد یادمه همه از بس فکر کرده بودن مغزشون داغ کرده بود و خون توی مغزشون جمع شده بود و صورتها رنگ خون شده بود که یهو دیدیم تصویر رفت ! ... کیس خاموش شده بود... همه ناخودآگاه به بقیه دستگاهها نگاه کردیم ببینیم برق رفته یا نه چون چراغها با برق اضطراری هم روشن میشدن دیدیم نه برق هم وصله در همین لحظه کله ی آقای "نیش نیش" درحالیکه دوشاخه برق کیس دستش بود اومد بالا !! و وقتی دید همه زل زدیم بهش با شگفتی پرسید " عه ! مال این بود ؟؟ ببخشید میخواستم هیتر رو بزنم به برق ناهارم رو گرم کنم ... "
من همکارامو دوست دارم ... من همکارامو دوست دارم ... من همکارامو دوست دارم
My lovely coworkers (1)
I remember a day that a very complicated problem happened in our network , I myself , "boss" even associate principal "roz" ( He is a dude , for some reasons I gave him roz name from a character I may tell later ) and few other coworkers were remotely connected to trubled server and working on it . Its was a one each expert was saying something about solution our brains got boiled blood pressure in our heads were so high that our faces had turned red and suddenly screen went black ! ... pc been turned off ... We began to look at other screens to see wether there was a blackout or not because lights would gone to emergency power but it wasnt power and that was when "sir Hiss" appears and just after that his hand wich was holding pc power cable !! and when he realised everyone are looking him that way he asked "Oh ! Was it for this one ?? sorry I just wanna turn on heater to warm luch ... "
I love my covorwers ... I love my covorwers ... I love my covorwers ...