Pages

Sunday, June 27, 2010

جوون

گاهی شنیدن یک "جون" از یک موجود دل انگیز چقدر می تواند دل انگیز باشد

معارف

از راه آمدیم دوستان و آشنایان خصوصا بانوان عوض دلمون تنگ شده دعوامون می‌کنند که چرا گوشیمون آنتن نمیداد
پیام آنتن چو میشنوی نگو که خطاست
آنتن شناس نیستین جان من خطا اینجاست
خیلی هم آنتن داشتیم مونده بودیم کجا ... !؟

به روز

از وبلاگ قبلیم فرار کردم چون یک سری حرفهای خطرناک توش بود ! پاکش هم نکردم که اون حرفها بمونه !!!؟
سری به وبلاگهای دوستان نویسنده قدیمی زدم ... وبگلاگها هم می میرند
هرگونه شباهت ظاهری - باطنی - نوشتاری - وبلاگی با اینجانب تکذیب می شود
این وبلاگ شعبه دیگری ندارد

مشهد مقدس

برای امتحان آیلتس به مشهد مقدس رفته بودم جای شما خالی ... دلیل ؟! خب ، خیلی مقدس بود
بهترین دوستانم را ملاقات کردم ... موهایمان دارد سپید می‌شود
هتل ناهید مشهد اگرچه کمی قدیمی است ولی در اتاق ۳۰۲ آن اوقات آرامش بخشی داشتم
اگر نمرات امتحان مطابق میل باشد همه چیز برای رفتن به کانادا مهیاست ... فقط همین یک خان
سری قبل هم که امتحان آیلتس داده بودیم فقط ریدینگ را ریدینگ بودیم ! مابقی نمرات بالای شش و نیم بودند
آخه یکی بگه کسی که صحبت کردن و نوشتارش هفت و نیم می شود ریدینگش پنج و نیم ... میشه !؟